ORIGINAL_ARTICLE
مقایسه فونستیک و تعیین گونههای غالب آفات گندم و دشمنان طبیعی آنها در سامانههای کشت بی-خاکورزی و متداول در منطقه مرودشت فارس
کشت گندم به شیوه بیخاکورزی در چند سال اخیر در استان فارس متداول شده است. یکی از اشکالهای این سامانهی کشت، امکان طغیان گونههایی از آفات خاکزی است. این پژوهش در فصل زراعی 1391-1390 در شهرستان مرودشت انجام شد. نمونهبرداری در چهار مرحله اصلی رشد گندم شامل پنجهزنی، ساقهرفتن، خوشهرفتن و تشکیل دانه صورت گرفت. وسایل نمونهبرداری شامل کارت زرد چسبی، دستگاه مکش ( دیوک) و تله خاکی بودند. در کشت بیخاکورزی بهترتیب کنه قهوهای گندم، پادمان، عنکبوتها و سوسکهای کارابیده و در کشت متداول پادمان، جیرجیرک صحرایی و سوسکهای کارابیده بیشترین جمعیت را در میان گروههای آرایهبندی بهدامافتاده توسط تلههای خاکی داشتند. فون آفات و دشمنان طبیعی در هر دو سامانه کشت مشابه بود. گونههای غالب جمعآوریشده با دستگاه مکش در کشت بیخاک ورزی بهترتیب زنجرکPsammotethix alienus ، تریپس گندم Haplothrip tritici، بالتوریسبزChrysopa sp. و سن Orius albidipenis و در کشت متداول زنجرک P.alienus ، بالتوری سبز Chrysopa sp. و مگس زرد ساقهی گندم Chloropus pumilionis بودند. گونههای غالب جمعآوریشده با کارت زرد در کشت بیخاک ورزی بهترتیب زنبورGonatoceruse sp. ، تریپس گندم Haplothrip tritici و سوسک گردهخوارAttalus sp. و در کشت متداول زنبور Gonatoceruse sp.، تریپس گندم Haplothrip tritici و زنبور ساقهخوار گندم بودند. در کل، در کشت بیخاکورزی جمعیت آفاتی مانند کنه قهوهای گندم، تریپس گندم و زنبور ساقهخوار گندم که بخشی از چرخه زندگی خود را در خاک میگذرانند، افزایش یافت. در مقابل، جمعیت شتهها در این سامانه خاکورزی کاهش یافت.
https://arpp.tabrizu.ac.ir/article_1784_8b63944df45b754f52f7f9d5508e2e0f.pdf
2014-08-23
1
17
خاکورزی متداول
ساقهخوار
شتهها
فون بندپایان گندم
سهیلا
نعمتی
1
دانشجوی کارشناسی ارشد، گروه حشره شناسی، دانشگاه آزاد اسالمی، واحد علوم و تحقیقات فارس
AUTHOR
حسین
پژمان
hossein.pezhman@yahoo.com
2
استادیار بخش تحقیقات گیاهپزشکی، مرکز تحقیقات کشاورزی و منابع طبیعی فارس
LEAD_AUTHOR
ORIGINAL_ARTICLE
بررسی تأثیر اسانس سه گونه گیاه دارویی آویشن دنایی، نعناع فلفلی و مرزه خوزستانی در کنترل Penicillium expansum عامل پوسیدگی کپک آبی سیب
در این مطالعه اثر اسانس سه گونه گیاه دارویی آویشن دنایی(Thymus daenensis)، نعناع فلفلی(Mentha piperita) و مرزه خوزستانی(Satureja khuseztanica) در جلوگیری از رشد قارچ Penicillium expansum عامل کپک آبی سیب، در شرایط آزمایشگاه به روش اختلاط با محیط کشت PDA و کاربرد مخلوط اسانسها در غلظت نهایی 600 میکرولیتر در لیتر بررسی و تأثیر آن در شرایط انبار روی میوه سیب ارزیابی شد. نتایج بررسی آزمایشگاهی نشان داد که هر سه اسانس تاثیر قابل توجهی در جلوگیری از رشد قارچ دارند بهطوریکه اسانسهای آویشن، مرزه و نعناع به ترتیب در حداقل غلظتهای 600، 300 و 600 میکرولیتر در لیتر بازدارندگی کامل از رشد قارچ نشان دادند. از طرفی کاربرد تلفیقی ترکیب یا مخلوط اسانسها در برخی موارد باعث افزایش خاصیت ضد قارچی آنها شد. نتایج بررسی ها در شرایط انبار روی میوه سیب نشان داد که غلظت شش در هزار هر سه اسانس باعث ایجاد سوختگی روی میوه سیب گردید اما غلظت چهار در هزار اسانس مرزه خوزستانی بهترین کنترل را داشت و اسانسهای آویشن دنایی و نعناع فلفلی در غلظت 4 در هزار به ترتیب در رتبههای بعدی قرار گرفتند.
https://arpp.tabrizu.ac.ir/article_1785_4553fd08e69791491dd2b72ac9082238.pdf
2014-08-23
19
33
اسانسهای گیاهی
بیماریهای پس از برداشت
کپک آبی سیب
نسیم
صفری
1
دانشجوی کارشناسی ارشد بیماریشناسیگیاهی، دانشگاه زنجان
LEAD_AUTHOR
رقیه
همتی
rhemati@znu.ac.ir
2
استادیار گروه گیاهپزشکی، دانشکده کشاورزی، دانشگاه زنجان
AUTHOR
محسن
فرزانه
m_farzaneh@sbu.ac.ir
3
استادیار پژوهشکده گیاهان و مواد اولیه دارویی، دانشگاه شهید بهشتی
AUTHOR
ساناز
چگینی
4
دانشجوی کارشناسی ارشد بیماری شناسی گیاهی، دانشگاه تهران
AUTHOR
ORIGINAL_ARTICLE
اثر کلروتالونیل و فاموکسادون + سیموکسانیل در کنترل بیماری لکهموجی گوجهفرنگی در شرایط مزرعه
اثر قارچکشهای کلروتالونیل (داکونیل 720 SC) و فاموکسادون + سیموکسانیل (اکویشنپرو WG 5/52 درصد) در کنترل بیماری لکهموجی گوجهفرنگی در شرایط مزرعه مورد مطالعه قرار گرفت. آزمایشات در قالب طرح بلوکهای کامل تصادفی با هشت تیمار و چهار تکرار طی سالهای 90-1389 در کرج اجراشدند. کرتهای آزمایشیدر شروع مرحله گلدهی با عامل بیماری تلقیح شدند. سمپاشی کرتهای آزمایشی با مشاهده اولین علائم بیماری شروع و با فواصل زمانی 5، 7 و 10 روز از هم ادامه یافت. ارزیابی شاخص شدت بیماری (DSI) با استفاده از روش اصلاح شده هورسفال و بارات قبل از هر سمپاشی و نیز 14 روز پس از آخرین سمپاشی انجام گرفت.وزن میوه هر کرت توزین و تعداد میوه در بوته شمارش گردید. تجزیه واریانس مرکب دادهها در دو سال پس از تبدیل به جذر، با نرم افزار SAS انجام و میانگینها بهروش آزمون چند دامنهای دانکن مقایسه شدند. مساحت زیر منحنی پیشرفت بیماری (AUDPC) محاسبه گردید.نتایج نشان داد که بین تیمارها از نظر مساحت زیر منحنی پیشرفت بیماری و عملکرد میوه اختلاف معنیداری در سطوح یک و پنج درصد وجود داشت ولی در میانگین تعداد میوه اختلاف معنیداری بین تیمارها وجود نداشت. مقایسه میانگینهای ارزیابی نوبت پنجم و مساحت زیر منحنی پیشرفت بیماری به طریق آزمون چند دامنهای دانکن نشان داد که داکونیل با مقدار مصرف سه لیتر در هکتار،و اکویشنپرو با مقدار مصرف450 گرم در هکتار با کمترین میانگین بیماری برترین تیمارهای آزمایش بودند. این تیمارها به ترتیب 26/80 و 6/80 درصد نسبت به شاهد بدون سمپاشی بیماری را کاهش دادند. در بررسی میانگین وزن میوه، داکونیل SC سه لیتر و اکویشنپرو 450 گرم در هکتار بهترتیب با کاهش خسارت به میزان 17/64 و 03/65 درصد نسبت به تیمار شاهد بیشترین تاثیر را اعمال نمودند.
https://arpp.tabrizu.ac.ir/article_1786_29dba49327f6afc4a11157785691383f.pdf
2014-08-23
35
49
آلترناریا
اکویشنپرو
داکونیل
حسین
عظیمی
hazimi61@yahoo.com
1
موسسه تحقیقات گیاهپزشکی کشور
LEAD_AUTHOR
ORIGINAL_ARTICLE
شناسایی گونههای آسپرژیلوس سیاه همراه انگور و کشمش در نواحی جنوبی استانهای آذربایجانشرقی و غربی
چندین گونه از جنس آسپرژیلوس از جمله Aspergillus nigerو گونههای مرتبط با آن از عوامل قارچی دخیل در پوسیدگی خوشه انگور و آلوده کننده فرآوردههای آن بهشمار میروند. این قارچها ضمن کاستن از کیفیت و کمیت انگور و فرآوردههای آن با صدمه به حبهها و تخریب آنها، باعث تولید و تجمع اکراتوکسین آ میگردند. این تحقیق در سالهای 1390 و 1391 برای شناسایی گونههای آسپرژیلوس همراه انگور و کشمش در نواحی جنوبی استانهای آذربایجانشرقی و غربی شامل شهرستانهای آذرشهر، بناب، عجبشیر، مراغه، ملکان و میاندوآب انجام گرفت. جداسازی و خالصسازی گونههای قارچی با استفاده از روشهای رایج در بیماری شناسی گیاهی انجام گرفت. از مجموع 231 نمونه، تعداد 167 جدایه از گونههای آسپرژیلوس جداسازی گردید. بر اساس ویژگیهای ریختشناختی کلیه جدایههای آسپرژیلوس در گروه گونهای A. niger قرار گرفتند. توالییابی ژن بتاتوبولینبرای جدایههای منتخب از هر ناحیه جغرافیایی انجام گردید. بر اساس توالی ژن بتاتوبولین 94 درصد جدایهها متعلق به گونه A. tubingensis بوده و 2/1 درصد جدایهها به گونه A. uvarum، 2/1 درصد جدایهها به گونهA. welwitschiae و 6/3 درصد جدایهها به گونه A. niger تعلق داشتند. این اولین گزارش گونه A. uvarumاز روی انگور در ایران و اولین گزارش گونه A. welwitschiae از روی انگور در دنیا میباشد. با شناسایی گونههای آسپرژیلوس شایع در انگور و فرآوردههای آن در این ناحیه، اقدامات بعدی در جهت ردیابی تولید و تجمع اکراتوکسین آ در محصولات انگور میسر خواهد شد.
https://arpp.tabrizu.ac.ir/article_1787_59016ceafb3add5805eb362620b0a7da.pdf
2014-08-23
49
64
ایران
بتاتوبولین
ریختشناختی
مایکوتوکسین
شناساییمولکولی
علی
خدایی
khd_l@yahoo.com
1
دانشجوی دکترای بیماریشناسی گیاهی، گروه گیاهپزشگی، دانشکده کشاورزی، دانشگاه تبریز
LEAD_AUTHOR
مهدی
ارزنلو
arzanlou@tabrizu.ac.ir;
2
LEAD_AUTHOR
اسداله
بابای اهری
ababaiahari @ yahoo.com
3
استاد گروه گیاهپزشکی،دانشکده کشاورزی،دانشگاه تبریز
LEAD_AUTHOR
فرشاد
درویشی
4
استادیار گروه زیست شناسی، دانشکده علوم پایه، دانشگاه مراغه
LEAD_AUTHOR
ORIGINAL_ARTICLE
برخی ازمگسهای خانوادهی Chloropidae مزارع گندم در استان آذربایجانشرقی و گزارش آفات جدید برای ایران
لارو مگسهای خانوادهی Chloropidae عمدتا گیاهخوار بوده و از بذر، جوانه و یا ساقه گیاهان تیره گندمیان (Poaceae) تغذیه میکنند. این خانواده از نظر دارا بودن گونههای انگل انسانی، آفات غلات، انگلواره و شکارگر برخی آفات محصولات کشاورزی حائز اهمیت است. طی ماههای اردیبهشت تا تیر سالهای 1388 تا 1392 بررسیهایی بهمنظور شناسایی گونههای موجود در مزارع غلات استان آذربایجانشرقی در هفت منطقه انجام شد. تعداد شش گونه متعلق به پنج جنس از دو زیرخانواده Chloropinae و Oscinellinae شناسایی شدند. سه جنس Camarota Meigen, 1830، Dicraeus Loew, 1873 و Cetema Hendel, 1907 و سه گونه Camarota curvipennis (Latreille, 1805)، Dicraeus raptus (Haliday, 1838) و Cetemacereris (Fallen, 1820) برای فون ایران جدید هستند. همچنین، دو گونه آفت جدید برای محصول غلات کشور شامل Camarota curvipennis (Latreille, 1805) و Dicraeus raptus (Haliday, 1838) نیز مورد گزارش قرار میگیرند.
https://arpp.tabrizu.ac.ir/article_1788_de0b31c3b8f5f2dfc77db2771c81bedf.pdf
2014-08-23
65
75
آذربایجانشرقی، گزارش جدید،
Camarota curvipennis Cetema cereris وDicraeus raptus
صمد
خاقانی نیا
skhaghaninia@gmail.com
1
دانشیار گروه گیاهپزشکی، دانشکده کشاورزی، دانشگاه تبریز
LEAD_AUTHOR
یاسر
قراجه داغی
y.gharajedaghi@yahoo.com
2
دانشجوی کارشناس ارشد حشره شناسی، گروه گیاهپزشکی، دانشکده کشاورزی، دانشگاه تبریز
AUTHOR
رویا
نمکی خامنه
en.roya_66@yahoo.com
3
دانشجوی کارشناس ارشد حشره شناسی، گروه گیاهپزشکی، دانشکده کشاورزی، دانشگاه تبریز
AUTHOR
ORIGINAL_ARTICLE
شناسایی و مطالعه بیماری زایی گونههای فوزاریوم دخیل در پوسیدگی ریشه لوبیا در استان زنجان
پوسیدگی فوزاریومی ریشه لوبیا یکی از بیماریهای مهم این گیاه در جهان به شمار میرود. به منظور شناسایی و بررسی بیماریزایی گونههای فوزاریوم مرتبط با بیماری پوسیدگی ریشه لوبیا در استان زنجان، طی فصل زراعی 1389 از ریشه گیاهان لوبیا با علائم پوسیدگی ریشه و زردی یا پژمردگی در اندامهای هوایی، تعداد 50 جدایه متعلق به جنس فوزاریوم به دست آمد. بر اساس خصوصیات ریختشناسی و با استفاده از کلیدهای شناسایی معتبر، هفت گونه (Fusarium solani، F. acuminatum، F. equiseti، F. oxysporum، F. crookwellense، F. sambucinum و (F. semitectumمورد شناسایی قرار گرفتند که در بین آنها F. solani شایعترین گونه بود. جهت مقایسه شدت بیماریزایی گونهها، شدت بیماری اندامهای هوایی و طول زخم نکروزه روی ریشه، اندازهگیری شده و بین گونهها مورد مقایسه قرار گرفتند. اثر آلودگی با گونههای مختلف بر صفات رویشی گیاه شامل وزن خشک ریشه و اندام هوایی، طول ساقه و طول ریشه نیز مورد ارزیابی قرار گرفت. تجزیه واریانس نشان داد که بین گونهها از نظر شدت بیماری اندامهای هوایی و طول زخم ریشه اختلاف معنی دار وجود داشت. همچنین آنالیز همبستگی پیرسون نشان دهنده همبستگی معنی دار مثبت بین طول زخم ریشه و شدت بیماری اندامهای هوایی بود.
https://arpp.tabrizu.ac.ir/article_1789_f4f2abbdf9aa69772c08e1cd8d054b27.pdf
2014-08-23
77
92
پوسیدگی قارچی ریشه
شدت بیماریزایی
Phaseolus vulgaris
زهرا
صفرلو
zsafarloo@gmail.com
1
فارغ التحصیل کارشناسی ارشد بیماری شناسی گیاهی، گروه گیاه پزشکی، دانشگاه زنجان
LEAD_AUTHOR
رقیه
همتی
rhemati@znu.ac.ir
2
استادیار، گروه گیاه پزشکی، دانشکده کشاورزی، دانشگاه زنجان
AUTHOR